در فرودست انگار، کفتری میخورد آب. یا که در بیشه دور، سیرهیی پر میشوید. یا در آبادی، کوزهیی پر میگردد. آب را گل نکنیم: شاید این آب روان، میرود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی. دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب. زن زیبایی آمد لب رود، آب را گل نکنیم: روی زیبا دو برابر شده است. چه گوارا این آب! چه زلال این رود! مردم بالادست، چه صفایی دارند! چشمههاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان باد! من ندیدم دهشان، بیگمان پای چپرهاشان جا پای خداست. ماهتاب آنجا، میکند روشن پهنای کلام. بیگمان در ده بالادست، چینهها کوتاه است. مردمش میدانند، که شقایق چه گلی است. بیگمان آنجا آبی، آبی است. غنچهیی میشکفد، اهل ده باخبرند. چه دهی باید باشد! کوچه باغش پر موسیقی باد! مردمان سر رود، آب را میفهمند. گل نکردندش، ما نیز آب را گل نکنیم. |
About![]()
در عالم خلقت شایستگی خود را به نمایش بگذار زیرا تو تصویری هستی از جاودانگی با عرض سلام"به وبلاگ مشق خاک خوش آمدید" زهراابراهیمی و فاطمه پورغریب شاهی اول دبیرستان "مدرسه فرزانگان Archivesاسفند 1391دی 1391 آذر 1391 Authorsزهراابراهیمی،فاطمه پورغریب شاهیLinks
ساعت رومیزی ایینه ای
LinkDump
یک فنجان چای |